بسمه تعالی
ایام مبارک ماه رجب را به رجبیون تبریک گفته واز خداوند جلّ وعلا آرزو مندیم تا با عنایات خاصّۀ خود همۀ مارا جزو رجبیون قرار دهد تا از فیوضات این ماه خجسته همگان بر خوردار گردیم انشاء الله
با احمدی نژاد بسیجی وهوشمند
ایران زمین شده است سر افراز وسربلند
آنها که چشم دیدن اورا نداشتند
همواره سوختند وبسوزند چون سپند
جز احمدی نژاد که بازوی رهبر است
دشمن زدست کیست که افسرد و، شد نژند
هر کس که ُمتـّـقی است ، در او ترسِِ از خداست
بر احمدی نژاد بود سخت پایبند
این امتحان برای من و توست بی گمان
دشمن نهاده است سر راه ما کمند
بیدار باش وتابع امر امام باش
با رأی خود بزن به روی خصم پوز خند
با احمدی نژاد میسّر شود چنین
این است آن طریقه وراه خدا پسند
بار دگر به همدلی وهمزبان شدن
ره را به روی اهل تساهل بیا ببند
خشنود می شوند رهبر ومهدی فاطمه
با بودِ خادمی که ُبوَد یار مستمند
ای محسنی دریغ مکن از حمایتش
با کاهـلی تو رقبا سود مــی برند
بس است دوری و هجران ، رهی نشانم ده
برای طیِّ مسیرت ز نو توانم ده
صفای سینة عاشق ، مسافر زهرا
بیا رهایی از این وادی خزانم ده
میان مجلس روضه برای یک دفعه
نخی ز شال عزای خود ارمغانم ده
دوام نوکری ام از ارادت و اشک است
بیا و از غم خود رزق جاودانم ده
برای درک حضورت الی الابد ، جانا
برات و برگ غلامی آستانم ده
برای کسب رضایت در این عزای غریب
صفای باطن و برکت به دیدگانم ده
برای جد غریبت کجا تو خیمه زدی ؟
بیا و خیمه سبزت شبی نشانم ده
خوشا دلی که محرم نشانه می گیرد
کنار منزل ارباب خانه می گیرد
همدرد علی
دردم آرام نشد تا که غمت را دیدم
سوختم تا به سحر از جگرم نالیدم
تو که بودی یل خیبر شکن هاشمیان
بارها بازوی تو زین سببت بوسیدم
سخنی گو تو که شاید دلم آرام شود
تا حیاتم دهی و زنده شود امیدم
من اگر ناله کنم درد امانم بُرده
بارها از ستم جور بخود پیچیدم
این همه سال به تو زهره تابان بودم
به امیدت همه شب بهر تو می تابیدم
آن زمان خواست عدو آتش کین افروز
من زجان تو و طفلان خودم لرزیدم
دل لرزان تو را زیر لگد حس کردم
من خودم هیچ برای دل تو لرزیدم
درد برده رمق و تاب و توان نیست مرا
ورنه می شد به خدا بهر تو می خندیدم
این مصیبات که آمد به سرم هیچ نبود
فقط از غربت و مظلومی تو رنجیدم
سروده کمال مومنی
التماس دعا : محسن زاده
من وتو ای برادر هردو از مهد دلیرانیم
من وتو هردو از این سر زمین راد مردانیم
من و تو هردو از این کشوریم واهل ایرانیم
خدارا بنده ایم وامت ختم رسولانیم
من وتو با علی وآل پیوندی کهن داریم
من وتو هر دو با هم ناله یابن الحسن داریم
من وتو هر دوتا باهم عبور از موج خون کردیم
میادین را زخون خویش ویاران لاله گون کردیم
عدوی دین وقرآن وشریعت را زبون کردیم
رژیم منحط طاغوتیان را سر نگون کردیم
من وتو هردو همدینیم وهمرزمیم وهمسنگر
من وتو بیعت دیرینه ای بستیم با رهبر
از آن روزی که باهم یا علی گفتیم در میدان
شدیم آماده بهر جانفشانی در ره جانان
به یک دست اسلحه در دست دگر بودمان قرآن
تجاوز کار بد اندیش را راندیم از ایران
جهاد اصغر آن بود و جهاد اکبر است امروز
جهاد با هوای نفس جانفرسا تر است امروز
گرفتاریم ما - هر دو گرفتار بلا هستیم
خداشاهد بود بر ما – که هردو مبتلا هستیم
اگر چه ظاهرا در زمره ی اهل ولا هستیم
ولی گه گاه – ما هم تابع نفس وهوا هستیم
اگر بر نفس اماره ظفر یابیم سر سختیم
وگر او را بود بر ما ظفر - والله بد بختیم
یقینا دین وقرآن امتی بیدار میخواهد
پیمبر پیروانی زیرک وهشیار میخواهد
علی هم یاوری چون میثم تمار میخواهد
مقام رهبری هم ناصر و غمخوار میخواهد
ولایت ریشه گر در جان مادارد چه غم داریم
اگر سید علی داریم در دنیا چه کم داریم
اگر ما هردو امر رهبر خود را خریداریم
اگر ما طاعت و فر مانبری از رهبری داریم
اگر ما واقعا دلسوز و آگاه وفدا کاریم
اگر از ضد دین ودشمن اسلام بیزاریم
چرا این جامعه امروز یک رنگ دگر دارد
گمانم خصم دین در دامنش سنگ دگر دارد
مگر نه اینکه ما از نسلهای سر بدارانیم
مگر نه اینکه ما هم اهل دین هم اهل ایمانیم
مگر نه اینکه ماهم وارث خون شهیدانیم
مگر نه اینکه هم عهدیم وپابند به قرآنیم
چرا از یاد خود بردیم اهداف شهیدان را
چرا پس ُگم نمودیم این چنین معیار ومیزان را
شهیدان بهر عدل وداد جان دادند –میدانیم؟
نه تنها جان – که مال وخانمان دادند میدانیم ؟
همه هستی برای آرمان دادند - میدانیم ؟
به عشق مهدی صاحب زمان دادند میدانیم؟
فقط یک« نام» باقی مانده برهر کوی وهر برزن
اگر جز این بود پس بی محابا – باز گو با من !
شهیدان جان فداکردند تا دین بارور گردد
رواج از هر جهت احکام حی دادگر گردد
برای جامعه تبیین – امر خیر وشر گردد
ستمها ریشه کن گشته عدالت مسقر گردد
چه کس مانع برای آرمانهای شهیدان است
چه کس مطلوب قرآن وچه کس مطرود قرآن است ؟
چرا از یادها بردیم آمال شهیدان را؟
چرا بردیم از خاطر وصیتهای آنان را؟
بگو با من فرنگستان چرا کردیم ایران را؟
چرا از یاد بردیم آنهمه میثاق وپیمان را ؟
چنان سرگرم زرق وبرق دنیائیم واویلا !
زخود غافل شده خودرا نمی پائیم واویلا !
چرا چون بی تفاوتها چنین سردیم وبی روحیم
چه پیش آمد که ما راه شهیدان را نمی پوئیم
چرا از امر بر معروف ما حرفی نمی گوئیم
چرا با منکر احکام دین گه گاه همسوئیم
چه شد آن غیرت دینی اگر هستیم دین باور
چه شد غافل شدیم اینگونه از احکام پیغمبر
بیا بار دگر بهر خدا در سایه وحدت
بیا تا هر دو بر بندیم باهم دامن همت
بیا تا بار دیگر وارهیم از سایه خفت
که مارا هست در ظل ولایت شوکت وقدرت
بیا تا تحت امر پیشوای خویشتن باشیم
ما زنسل سر بدارانیم ای دشمن بدان
ملت هشیار ایرانیم ای دشمن بدان
عرض خودرا برده ای و می بری زین دشمنی
زآنکه ما امت مسلمانیم ای دشمن بدان
تربیت گشتیم در دامان اسلام عزیز
پیرو اسلام وقرآنیم ای دشمن بدان
کشور شیعی است اینجا شیعه یعنی پیروی
پیرو ختم رسولانیم ای دشمن بدان
با علی ویازده فرزند او بستیم عهد
آری اهل عهد وپیمانیم ای دشمن بدان
در مقام بندگی در بارگاه کردگار
رهرو راه امامانیم ای دشمن بدان
دین ما دین دفاع از پایگاه حق بود
در دفاع از دین شتابانیم ای دشمن بدان
هرکه بر ما تاخت می تازیم بر او لاجرم
لحظه ای ساکت نمی مانیم ای دشمن بدان
آزمودی بارها مارا به انواع الحیل
دیده ای چون تیغ برانیم ای دشمن بدان
اولین اخطاررا داده خدا اندر طبس
شامل الطاف یزدانیم ای دشمن بدان
هشت سال از جنگ تحمیلی گواهی میدهد
فاتح پیکاروجولانیم ای دشمن بدان
کشته ها دادیم در دفع تجاوز گر بلی
شاهد خون شهیدانیم ای دشمن بدان
آی استکبار اینجا نیست افغان وعراق
خود ، تودانی، مرد میدانیم ، ای دشمن بدان
گر به تسلیحات خود نازید ازراه غرور
ما به ایمان بر تر از آنیم ای دشمن بدان
صحبت تحریم ها پیوسته آمال شماست
ما ، کجا و کی هراسانیم ؟ ای دشمن بدان
ما ، در این تحریم علم هسته ای را یافتیم
خوب میدانید ومیدانیم ای دشمن بدان
ما توانمندیم در ظل عنایات خدا
اهل تدبیریم وبرهانیم ای دشمن بدان
با جوانان غیور وملتی با اقتدار
از تقابل کی گریزانیم ای دشمن بدان
دائما این ملت ما یک دل است ویک صدا
بی یشماران جسم و،یک جانیم ای دشمن بدان
کشور ما کشور مهدی آل مصطفی است
ما ورا از جان نثارانیم ای دشمن بدان
نائب او سید الاعلام اگر فرمان دهد
جان استکبار بستانیم ای دشمن بدان
پس به ناوجنگی خود هیچگه دل خوش مدار
زآنکه ما ، در بحر، طوفانیم ای دشمن بدان
گور ها اینجا برایتان همه آماده است
آگهید از راستگویانیم ، ای دشمن بدان
تا که با حقیم حق با ماست در هر برهه ای
دائما پیروز میمانیم ای دشمن بدان
قدس را آزاد می سازیم ودربیت القدس
مانماز عشق میخوانیم ای دشمن بدان
شک نکن ، یک روز را با اتحاد مسلمین
صهیونیزم از قدس می رانیم ای دشمن بدان
ذات حق در سوره جمعه زما بنمود یاد
آری آری قوم سلمانیم ای دشمن بدان
محسنی یکبار دیگر هم بگو از بهر خصم
ما زنسل سر بدارانیم ای دشمن بدان
التماس دعا : محسن زاده
خواهرم این جاست ایران بد حجابی تا به کی
پــایـگاه دیــن وقرآن بــد حجابی تـــــا بــه کی
کشور ما مهد اسلام است وبـا شد در جهــان
جـــایــــگاه شرزه شیران بد حجابی تا به کی
گــر به استقلال وآزادی رسید این سر زمـین
بــــا شد ازخـون شهیدان بد حجابی تا به کی
قطره قطره خـــــــون پاک هر شهــید بیکـفن
میکـــند این جمله عنوان بـد حجابی تا به کی
ایـــــن نــــدا آیــد زخون ُمشک بیز هر شهید
ای کـه تــوهستی مسلمان بد حجا بی تا به کی
پاسخ خون شهیدان را چه میگوئی بــه حشر
نیست پا سخ دادن آسان بد حجا بی تا به کی
تــــــــو اگــــر از رهــــروان دختر پیغمـــبری
بین چه کردآن فخرنسوان بد حجابی تا به کی
خویش راازکـــورهم پوشانـد بنت المصطـفـی
چون براو گردید مهمان بد حجابی تا به کی
من نمیگویم بپــوشان چهـــره ات را در نقاب
گـویمت خودرا بپوشان بد حجابی تا به کی
هیچ دانــی این لـباس رنگ رنگ ودلــفــریب
هست از ابزار شیطان بد حجابی تا به کی
زن مکلّف هست بهــــر شوهـــرش زینت کند
نــه برای جمع مردان بد حجابی تا به کی
زلف را آنگــــونه آرایش نمــــــودی تــا شود
رهـــــــــزن قلب جوانان بد حجابی تا به کی
روسری آنگون می بندی! نبندی بهــــتر است
با چنان موی پریشان بدحجابی تا به کی
مــوی سررا میکنی در منـظر نـــــامحــرمــان
روی پیشانیت افشان بد حجابی تا به کی
گــــر خـــدارا معتقد هستی خـــدا فـــرمایــد ت
در کتاب خویش قرآن بد حجابی تا به کی
جــــــز برای شوهرش زینت بود برزن حــرام
گرتوهستی اهل ایمان بد حجابی تا به کی
بـــد حجابـــی منشأ بــــی عفــــّتی زن بـــــــود
حاصلش هم خشم یزدان بدحجابی تابه کی
تـــارهای موی تو چون مار گـــــردد بعد مرگ
یا شود چون نارسوزان بد حجابی تا به کی
گر به دل داری هراس از قهر وخشم کــــردگار
اهل ایمان را مرنجان بدحجابی تا به کی
غنچه تا سر بسته باشد هست ایمن از خطـــــر
وا شود،چینند ش آسان بد حجابی تابه کی
عـــــزّ ت داریـــن بهــــر زن بـــود حفظ حجاب
با شمایم بد حجابان بد حجابی تا به کی
وه چه خوش فرمود در این باره استـــاد شهید
فیلسوف عصر ودوران بد حجابی تا به کی
بـــد حجابی گــــر تمدّن هست در دنیــــای مـــا
آفرین بر بعض حیوان بد حجابی تا به کی
محسنی این گفته هــــایت نهی از منکـــر بــود
باز بر گو از دل وجان بد حجابی تا به کی
التماس دعا:محسن زاده
وقتی به طوس جا به کنار تو می کنم ***
احساس وصل حق به جوار تو می کنم ***
در بین خلق از همه با آبرو ترم ***
چون کسب آبرو زغبار تو می کنم***
یک حج به نامه عملم ثبت می شود
با هر قدم که رو به دیار تو می کنم ***
با اشک خجلت آمده ام در حریم تو***
این است گوهری که نثار تو می کنم ***
بر یازده امام چو دلتنگ می شوم ***
می آیم و طواف مزار تو می کنم ***
احساس می کنم که میان ملائکم ***
آن لحظه ای که جا به کنار تو می کنم ***
تا بوی گل بگیرم و عطری پرا کنم***
خارم ولی هوای بهار تو می کنم ***
در دیده ام حقیقت حق جلوه می کند ***
چون با خیال سیر عذار تو می کنم ***
من (میثمم)که در همه جا یا ابالحسن ***
مدح تو ونیا و تبار تو می کنم ***
شعر از حاج غلامرضا سازگار
التماس دعا: محسن زاده
شعر از آقاسازگار
اگر بال وپرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
وگر جان وسرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر روز قیامت از عطش جان به لب آید
شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر آب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم
وگر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر سلمان شوم بی مهر زهرا نا مسلمانم
خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر چون نخل خشکی باشم واز روضۀ رضوان
همه برگ وبرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر درروضۀ رضوان هزاران حوری و غلمان
دمادم ساغرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر با آن همه فیض منا در ماه ذیحجّه
وقوف مشعرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر با دست جبریل امین پروانۀ جنّت
به صبح محشرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر از کلّ سادات ملک برقلّۀ گردون
مقام برترم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر برمسند شاهی به بام عرش بنشینم
هزاران کشورم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شبها
دو دریا گوهرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر دائم بمیرم وز نفس های مسیحائی
روان بر پیکرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
اگر با جام خضر از چشمۀ آب بقاء هر دم
حیات دیگرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
کی ام من «میثمم»عمری گدای کوی زهرایم
وگر صد افسرم بخشند بی زهرا نمی خواهم
التماس دعا:محسن زاده
ایام بگذرانم در انتظار مهدی
قدر و دخان بخوانم در انتظار مهدی
ای که مرا بخوانی تخفیالصدور دانی
هر دم بود فغانم در انتظار مهدی
دستی به سرگذارم دستی به سینه دارم
الغوث و الامانم در انتظار مهدی
ابر کرم بباران بر کوی سربداران
بر کف گرفته جانم در انتظار مهدی
در بین هر مناجات با وعده ملاقات
ساعات بگذرانم در انتظار مهدی
شب تا سحر بسوزم دیده به در بدوزم
چون شمع نیمه جانم در انتظار مهدی
جمعه به جمعه نالم ناله برد مجالم
یاسین و ندبه خوانم در انتظار مهدی
من نذر صبح نورم وقف شب ظهورم
زنده اگر بمانم در انتظار مهدی
هر لحظه دارم امید بینم جمال خورشید
مانند سایبانم در انتظار مهدی
دانی که اهل دردم شب گرد و کوچه گردم
هر سو سری کشانم در انتظار مهدی
باشد گواه صبرم چشمان پر ز ابرم
وین اشک خونفشانم در انتظار مهدی
با سوره تبارک در این مه مبارک
همچون فرشتگانم در انتظار مهدی
گر قلب خسته دارم شمشیر بسته دارم
پیرم ولی جوانم در انتظار مهدی
ای پیک هر شب من لبیک بر لب من
این است ارمغانم در انتظار مهدی
التماس دعا: محسن زاده