ولادت موفور السرور حضرت ابیعبدالله الحسین علیه السلام  مبارکباداشعه آفتاب وجود مبارک «با سوابقی که جبرئیل به پیغمبر خدا از مولود او خبر داده بود» روز پنج شنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در مدینه از مشرق دامان فاطمه زهرا (س) در خانه امیرالمؤمنین (ع) پرتو افکن گردید. او دومین ثمره پیوند فرخنده علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بود.حسین بن علی (ع) در دوران خود به شجاعت و آزادگی و ایستادگی در برابر ستم شهرت داشت‌. میلادش مانند زندگانی و شهادتش شگفت‌انگیز است‌. حضرت در مدت زندگی خود در کنار جدش رسول خدا (ص) با آن حضرت مأنوس بوده و حتی وقت نماز از آن حضرت جدا نمی‌شد. رسول خدا (ص) سخت به او و برادرش اظهار علاقه کرده و با جملاتی که درباره آنها فرمودند، گوشه‌ای از فضایل آنها را برای اصحاب بازگو کردند. اکنون در آثار حدیثی‌، شمار زیادی فضیلت برای امام حسین (ع) نقل شده که بسیاری از آنها نظیر حدیث «الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنه‌» متواتر بوده و یا فراوان نقل شده است‌.بعد از تولد حسین (ع)، بی‌درنگ او را که شش ماهه به دنیا آمده بود، به حضور پیغمبر خدا (ص) بردند. به اتفاق تمام مورخان رسول خدا کام کودک را با آب دهان خود برداشت و زبان در دهان او گذاشت و او را از شیره جان خود سیراب کرد و فرمود: «حسین منی و انا من حسین‌» و آن طور که میل داشت حسین را پرورش داد و تربیت کرد تا بزرگ شد. ابن اثیر می‌نویسد: در زمان تولد امام حسین (ع)، رسول خدا (ص) در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت و اسراری را به گوش او خواند و اماناتی به او تحویل داد. حسین هم اسرار و امانت جدش را بهتر از هر کس حفظ کرد و به عمل گذاشت‌.در مسیر تاریخ سه نفر شش ماهه به دنیا آمدند.آنچه از تاریخ به دست می‌آید، سه نفر شش ماهه به دنیا آمده‌اند:یحیی بن زکریا، عیسی بن مریم و حسین بن علی (ع)عالمان طبیعی اروپا از روی موازین علمی تکامل ثابت کرده‌اند که جنین آدمی شش ماهه کامل نمی‌شود و زیست نمی‌کند. هر مولود شش ماهه ناقص الخلقه می‌شود؛زیرا مقدار تکامل سلول‌های او به حد زیست نرسیده و می‌گویند هر مولودی باید کمتر از 2500 گرم وزن نداشته باشد و حد کمال جنینی او در نه ماهگی است و حال آن که حسین شش ماهه به دنیا امد و این قول مورد انفاق فریقین است و از نظر صورت و سیرت هم زیباترین و کامل‌ترین افراد بشر بود. نه تنها نقصی در او دیده نشد بلکه به کمال جسمانی و رشد کامل روحانی خود رسید. قیام عاقلانه و حکیمانه او مثل اعلای کیاست و سیاست و نشانه جرئت بود. نباید حساب زندگانی ابی عبدالله را با سایر مردم عادی مقایسه نمود.حسین مرد آسمانی بود و از آب و خاک‌ِ دیگر عجین شده و نشو و نما یافته و سیر فکری اوباعث نجات بشر از نابخردی است‌.ابن شهر آشوب می‌نویسد: پس از تولد حسین‌، فاطمه مریض شد و رسول خدا (ص) دایه خواست‌. حسین از پستان احدی شیر نخورد مگر آن که چهل شبانه روز از انگشت و زبان پیغمبر (ص) تغذیه کرد تا بزرگ شد.برداشت از کتابخانه اینترنتی امام حسین(سفینة النجاة)( بررسی زندگی امام حسین از ولادت تا شهادت)دوران کودکی سیدالشهداء امام حسین (ع) تا هفت سالگی زیر نظر مقام نبوت و رسالت سایه‌وار حرکت می‌کرد و در کنار مهد عصمت و طهارت بود. تا سی و هفت سالگی در حجر ولایت مطلقه الهیه پدرش و تا چهل و هشت سالگی در کنار مهر و عاطفه امامت برادرش‌، حضرت مجتبی عمر گذرانیده و یازده سال هم دوره امامت و ولایت مطللقه خود او بود. بنابراین دوران‌ِ کودکی و جوانی‌، کمال و امامت او در مهبط نزول وحی و مهد عصمت و دامان ولایت و ساحل امامت و مکتب ولایت ادامه داشته تا عاشورا که سن او پنجاه و هفت سال سال وهفت ماه بود.  در تربیت حسین اسرار شرافت‌، پاکیزگی‌، فضیلت‌، سعادت‌، سیادت‌، شهامت‌،شجاعت‌، استقامت و پافشاری در راه دین‌، عزت و حمیت‌، حفظ ناموس و حقوق دیگران‌،دستگیری از بینوایان‌، احقاق حق مستمندان‌، تسلیم نشدن و زیر بار زور نرفتن‌،طرفداری از حق و حقیقت‌، نهفته است‌. سجایایی که حسین از جد و پدر و مادرش به ارث برد برای احدی امکان‌پذیر نبود.در پرورشگاه محمدی شخصیت حسین عامل مؤثری در احیاء شریعت اسلام بود و مثل اعلای درس فضیلت و اخلاق گردید.دوستی حسین برای پیغمبر نه تنها از راه عاطفه فرزندی بود، بلکه برای سفارشاتی بود که از زبان وحی گرفته و حسین را سبب‌ِ جاودانگی و استمرار رسالت و نبوت خود شناخت‌.حسین‌، احیاگرِ مجد و عظمت اسلام و سبب ابقاء حیات اجتماعی مسلمین برای همیشه گردیده و نقش او فراموش شدنی نیست‌.حسین و نسب‌ امام حسین از حیث نسب ممتازترین انسان است‌؛ زیرا جدش رسول خدا (ص)،مادرش فاطمه زهرا، پدرش علی مرتضی‌، برادرش حسن مجتبی‌، خواهرش زینب کبری و همسرش دختر یزدگرد پادشاه ساسانی است و این نسب برای احدی نیست‌.حسین و صورت و سیرت‌ خواند میر از شواهد النبوه نقل می‌کند که امام حسین (ع) صورتی زیبا و جمالی منور داشت که چون در خانه تاریک می‌نشست از سفیدی رخسار مبارکش محیط اطراف روشن می‌شد و همه می‌دانستند امام حسین (ع) است‌.حسین بن علی شخصاً داری مزایایی بود که دیگران فاقد آن بودند و سرتاسر زندگیش عجیب بود؛ یکی آن که شش ماهه به دنیا آمد و دیگر آن که شهادتش بی‌نظیر بود. در قیام خونین او بسیاری از کلمات عملاً ترجمه شد که اگر حسین (ع) نبود این کلمات معنا نمی‌شد: عشق و اراده و صبر و فداکاری از جمله آن موارد است‌. سالار شهیدان در حسن خلق‌، تواضع‌، ادب‌، بخشش‌، صله رحم‌، راستی‌، درستی‌، عبادت‌،فراست و ذکاوت‌، شجاعت و شهامت‌، آزادی و سعادت‌، فداکاری و گذشت‌، امیدواری و آرزو، شرافت و عشق‌، مرام و مسلک‌، صبر و بردباری‌، سیاست ملی و مظلومیت اجتماعی دارای نبوغ فکری بود. این کلمات را چنان معنا کرد که تاکنون کسی چنین معنا نکرده است‌.امام حسین (ع) سرباز با شخصیت و فداکار اسلام است که درس آزادی و فداکاری و مجد و عظمت را به مسلمین آموخت و در صورت و سیرت بی‌نظیر و ممتاز بود.حسین بر دوش پیغمبر شیبانی از عبدا.. بن شداد روایت می‌کند که پدرش گفته در یکی از اوقات نمازهای جماعت خدمت پیغمبر بودم ایشان حسن و حسین را بر دوش خود سوار کرده بود و چون نزدیک شد، آنها را بر زمین گذاشت‌. آن گاه برای نماز جماعت تکبیر گفت‌. هنگام سجود خیلی طول کشید. من سر خود را بلند کردم‌، دیدم حسین بر پشت پیغمبر (ص) سوار شده‌.من دوباره به سجده رفتم‌. چون نماز تمام شد، بعضی گفتند: یا رسول الله میان دو سجده آنقدر طول دادی که ما گمان کردیم امری حادث شده و یا وحی بر تو نازل شده‌، فرمود: هیچ کدام از آنها نبود، فقط پسرم حسین سوارم شده بود و من نخواستم او را پایین آورم صبر کردم تا خود فرود آید.ابوسعید خدری روایت کرده که حسین را دیدم دوان دوان نزد پیغمبر آمد. رسول خدا نماز می‌خواند و حسین به گردنش آویخت و پیغمبر با دست او را گرفت و تا به رکوع رفت‌، او را نگاه داشت‌.بخاری از ابوهریره نقل می‌کند که حسین و حسن نزد پیغمبر (ص) و در دامان مهر و عطوفت او بودند که هوا تاریک شد. پیغمبر (ص) فرمود بروید به حجره مادرتان‌. گفتند تاریک است ما می‌ترسیم‌. ناگاه نوری ظاهر شد یا برقی زد و فضا را روشن کرد. حسنین به خانه مادر رفتند.ابو عمر بن عبدالله قرطبی نقل می‌کند که با چشم خود دیدم پیغمبر (ص) حسین را صدا می‌کرد و او از دامان رسول الله بالا می‌رفت‌. آن گاه دهان حسین را می‌بوسید و می‌گفت‌: خدایا من حسین را دوست دارم تو نیز او را دوست دار.حسین و فدایی شدن ابراهیم‌ در ترجمه المستقصی نقل کرده‌اند که پیغمبر (ص) امام حسین را بر زانوی راست و ابراهیم را بر زانوی چپ خود نشانیده بود که جبرئیل نازل شد و گفت‌: خدایت سلام می‌رساند و می‌فرماید این دو فرزند را برای تو جمع نخواهد کرد و یکی را از تو باز خواهد گرفت‌، اینک بیندیش و هر کدام را خواهی اختیار کن‌. پیغمبر (ص) بر چهره حسین و ابراهیم نگریست و فرمود: اگر حسین وفات کند از مفارقت او دل من و علی و فاطمه هر سه خواهد سوخت‌، ولی اگر ابراهیم وفات یافت اکثردرد و حزن نصیب من خواهد شد و انتقال ابراهیم را قبول نمود و او را فدای حسین کرد و پس از سه روز ابراهیم مریض شد و وفات یافت‌.حسین و لباس‌های مختلف‌ لباس‌، معرف فرد و اجتماع است و با لباس می‌توان افراد و قبایل و ملل را از هم تشخیص داد. سادگی و بی‌آلایشی لباس نمونه سادگی و بی‌آلایشی روح است‌.در روایتی مجلسی نقل می‌کند که در روز عید حسنین لباس رنگارنگ‌، تن کودکان مردم دیدند و از جدشان لباس خواستند، جبرئیل لباس حریر سفید آورد و آن گاه آنان لباس رنگین خواستند. طشتی آوردند جبرئیل آب ریخت و لباس حسن سبز و لباس حسین سرخ شد در این موقع حسین پنج ساله بود.حسین (ع) دارای لباس‌های بهشتی بود؛ یعنی لباس مخصوص پیغمبر از تافته‌های نرم بود که فاطمه (س) تهیه کرده بود و بر او می‌پوشانید و می‌فرمود لباس‌بهشتی است‌.حسین در بزرگی لباسش همانند لباس پیغمبر و پدرش علی بوده‌. عمامه تیره‌رنگ‌، پیراهن سفید، نعلین یمانی‌، انگشتر عقیق در دست داشت و ابن زیاد برای وارد شدن به کوفه همین حیله را کرد که لباسی مانند لباس حسین پوشید و نقاب بر او انداخت تا کسی او را نشناسد و آن گاه وارد دارالاماره شد.چند روایت در مورد حسنین‌ «سئل رسول الله (ص) ایما اهل بیتک احب الیک قال (ص) الحسن و الحسین‌»از پیغمبر (ص) پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست داری‌، فرمود:حسن و حسین را.شیخ طوسی از حدیفه نقل می‌کند که پیغمبر (ص) فرمود: فرشته‌ای بر من نازل شد که تا آن وقت به زمین نیامده بود. سلام کرد «و ابشرنی ان ابنتی فاطمه سیدة نساء اهل‌الجنه و ان الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة‌».شیخ طبرسی نقل می‌کند که پیغمبر (ص) فرمود: روز قیامت عرش خدا را به نور حق زینت می‌کنند. حسن طرف راست و حسین طرف چپ عرش قرار خواهند گرفت‌.و در روایتی دیگر درباره علی‌، فاطمه و حسن و حسین‌: فرمود: هر کس با آنان جنگ آورد، من با او به جنگ می‌خیزم و هر آن که تسلیم آنها شود، من با او سر آشتی‌دارم‌.رسول خدا (ص) دست حسنین را گرفت و فرمود: هر که من و این دو پسر و پدر آنها را دوست دارد، روز قیامت در صف من قرار خواهد گرفت‌.عایشه روایت کرده‌، یک روز صبح حسن و حسین و فاطمه و علی (ع) در زیر عبای پیغمبر (ص) جمع شدند. آن گاه رسول خدا (ص) فرمود: (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً).علاقه رسول خدا به این دو فرزند، بر همه اصحاب آشکار بوده و همانطور که درباره امام حسین (ع) گذشت‌، پیامبر (ص) می‌کوشید تا مردم را از علاقه خود به این دو امام آگاه کرده و حتی می‌فرمود: خدایا دوست بدار کسی که آنها را دوست بدارد: «من احبنی فلیحب هذین‌»، و فرمود: «من أحب الحسن والحسین فقد أحبنی‌، و من أبغضهما فقد ابغضنی‌» آن حضرت درباره این دو برادر فرمود: هما ریحانی من الدنیا»، درباره امام‌حسین (ع) فضایل اختصاصی نیز آمده است که یکی از مشهورترین آنها، روایت «حسین منی و أنا من حسین‌» است‌.یحیی ابن سالم موصلی که از غلامان امام حسین (ع) بود، می‌گوید: با امام در حرکت بودیم‌. به خانه رسیدند و آب طلبیدند. کنیزی با قدحی پر از آب بیرون آمد. امام‌پیش از خوردن آب «فضه‌ای‌» را درآورده به او دادند و فرمودند: این را به اهلت بسیار، آن‌گاه به نوشیدن آب پرداختند.از امام باقر (ع) روایت شده است که امام حسین (ع) در سفر حج پیاده حرکت می‌کرد، در حالی که چهار پایان او پشت سر او حرکت می‌کردند.نقل یک روایت هم در اخلاق امام حسین (ع) مناسب می‌نماید. ابن ابی الدنیا نقل کرده است که امام حسین (ع) بر گروهی از فقیران عبور می‌کرد که سفره شان پهن بود و غذایی فقیرانه داشتند. وقتی امام را دیدند، حضرت را دعوت کردند. آن حضرت پیاده شد و فرمود: (ان الله لا یحب المستکبرین‌) آن گاه نشست و با آنها غذا خورد. پس از آن فرمود: شما دعوت کردید، من پیرفتم‌. اکنون من شما را دعوت می‌کنم‌، باید بپذیرید. پس از آن به رباب گفت‌: تا هر چه آماده کرده بیاورد تا با هم بخورند.اشتغال حسن و حسین (ع) در حضور پیغمبر (ص) به بازی‌های کشتی‌، خط نویسی‌،و «لعب المداحی‌» چاله بازی با ریگ و گودال و خاک و مسابقه اسب سواری و تیر اندازی و سبقت در نماز و وضو و غیره بوده است‌.سلمان فارسی روایت می‌کند که دیدم حسین در دامان پیغمبر (ص) بود و می‌فرمود: تو سید فرزند سیدی و پدر ساداتی‌، تو امام‌، فرزند امام و پدر ائمه هستی‌، تو حجت‌، فرزند حجت و پدر حجج خدایی‌، نُه تن از نسل تو حجت خدا هستند و نهمین آنها قائم ایشان است‌.خصال و مکارم اخلاق سیدالشهداء از زبان رسالت‌ شیخ صدوق در امالی از حدیفه الیمان روایت می‌کند که دیدم رسول خدا دست حسین را گرفته و فرمود: یا ایها الناس هذا الحسین بن علی فاعرفوه فوالذی نفسی بیده‌انه لفی الجنة و محبیه فی الجنه و محبی محبیه فی الجنة‌».ای گروه مردم‌، این است حسین پسر علی بن ابیطالب‌، او را بشناسید. قسم به خدایی که جان من بدست اوست‌، حسین در بهشت است‌، دوستان حسین در بهشت اند و دوستان‌ِ دوستان او نیز در بهشت خواهند بود.حسین و حج خانه خدا مورد اتفاق مورخان است که حضرت حسین (ع) بیست و پنج سفر پیاده از مدینه به‌مکه برای حج رفته است‌؛ یعنی در مدت عمر، که بیشتر سنوات آخر زندگی آن حضرت بوده‌، بیست و پنج بار به خانه خدا رفته است‌.حسین و کمک به مستمندان و صفات ممتاز ایشان‌ باری‌، حسین بن علی (ع) ظروف چوبی و قدح از پوست کدو داشته‌اند که در آن غذامی‌خوردند.آن حضرت دارای این صفات ممتاز بوده‌: مهمان را گرامی می‌داشت‌، سائل را محروم نمی‌کرد و آنقدر می‌داد که بی‌نیاز می‌شد. صله ارحام می‌نموده و به تمام ارحام مقرری می‌داد تا بی‌نیاز گردند. با فقرا مجالست و معاشرت داشت و به درد دل آنها می‌رسید. پیاده‌ها را سوار می‌کرد. ارباب حوائج را به حاجت خود می‌رسانید. برهنه‌ها را می‌پوشانید. گرسنه‌ها را سیر می‌کرد. قرض مقروضین را ادا می‌نمود. پشتیبان ضعفا بود.دوست و شفیق ایتام بود. محتاجان را ضمانت و اعانت می‌کرد. هر مالی که برای او می‌رسید یک جا به سائل می‌داد تا دیگر گدایی نکند.امام حسین (ع) به سائلی که از راه دور سراغ خانه کریم آمده بود، از پشت در چهار هزار درهم یا دینار داد و از این که اندک است‌، عذر خواست‌. با این اخلاق و بخشش حسین (ع) تمام فامیل و اقارب و عشیره و همسایگان و اهل مدینه و قبایل بدوی و ارباب حوائج دور دست را فریفته ملکات اخلاقی خود نمود.در زیر آسمان مردی شجاع‌تر از حسین نبود، زیرا شرایط ابراز شجاعت در مواقع ابراز شجاعت‌ِ پیغمبر (ص) و علی (ع) چنان نبود که در جنگ حسین (ع) موجود بود.حسین و صبر و شکیبایی‌ صبر وحوصله حسین به قدری بود که جبرئیل درباره صبر و عطش او گفت : آسمان‌از صبرش انگشت حیرت به دندان می‌گزد او آنقدر صبر می‌کند که پوست بدن اطفالش از تشنگی به هم جمع می‌شود و لب هایش از رطوبت خالی و خشک می‌گردد و باز هم به دشمن نفرین نمی‌کند، بلکه آنان را به دعا هدایت می‌فرماید و می‌گوید: خداوندا این قوم را هدایت فرما. «صغیرهم یمیته العطش و کبیرهم جلده منکمش‌».مورخان نوشته‌اند: به قدری صبر حسین در مصیبت با اهمیت و با عظمت بود که در روی کره زمین مصیبتی چون مصیبت او رخ نداده و بزرگ‌ترین آثار مصیبت او صبر حسین است‌.مراحل زندگی حسین بن علی‌ حسین بن علی (ع) مدت شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارخود سپری کرد و پس از رحلت آن حضرت‌، مدت سی سال در کنار پدرش امیرالمؤمنین (ع) زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت‌. امام حسین (ع) در جنگ‌های جمل‌، صفین و نهروان حضور داشت و درکنار پدر به جنگ با پیمان شکنان و ظالمان پرداخت‌. از آن حضرت خطبه‌ای از جنگ صفین نقل شده است که ضمن آن مردم را به جنگ ترغیب می‌کردند.امام حسین (ع) در مراحل مقدماتی صفین در گرفتن مسیر آب از دست شامیان نقش داشت‌. امام علی (ع) پس از آن پیروزی فرمود: «هذا اول فتح ببرکة الحسین (ع)».زمانی عبیدالله بن عمر در صفین امام را صدا کرد و گفت که پدر تو قریش را چنین و چنان کرده است‌. امام او را متهم به پیروی از قاسطین کرده و فرمودند که اینان به زوراسلام را قبول کرده‌اند، اما در اصل مسلمان نشده‌اند.پس از شهادت امیرمؤمنان (ع) (در سال چهلم هجری‌) مدت ده سال در صحنه‌سیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود حسن بن علی (ع) قرار داشت و پس ازشهادت امام حسن (ع) (در سال پنجاه هجری‌) به مدت ده سال‌، در اوج قدرت معاویة بن ابی سفیان‌، بارها با وی پنجه در افکند و پس از مرگ وی نیز در برابر حکومت پسرش یزید قیام کرد و در محرم سال 61 هجری در کربلا به شهادت رسید.امام حسین (ع) در دوره امامت برادرش‌، از سیاست وی دفاع می‌کرد. آن حضرت‌در برابر درخواست‌های مکرر مردم عراق‌، برای آمدن آن حضرت به کوفه‌، حتی پس ازشهادت برادرش‌، حاضر به قبول رأی آنها نشده و فرمودند: تاوقتی معاویه زنده است‌، نباید دست به اقدامی زد. معنای این سخن آن بود که امام در فاصله ده سال به اجبار حکومت معاویه را تحمل کردند. این نکته مهمی در مواضع سیاسی امام حسین (ع) است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است‌، دلیلش نیز آن است که ما، امام حسین (ع) را بیشتر از زاویه اقدام انقلابی‌اش در کربلا می‌شناسیم‌. مناسبات امام و معاویه و گفتگوهایی که در مواقع مختلف صورت گرفته‌، نشان از تسلیم ناپذیری امام از لحاظ سیاسی در برابر پذیرش مشروعیت قطعی معاویه است‌.یکی از مهمترین دلایل‌، نامه مفصل امام به معاویه است که ضمن آن به حقایق زیادی درباره جنایات معاویه در حق شیعیان امام علی (ع) اشاره شده است‌. امام در این نامه به معاویه نوشتند: من قصد جنگ و مخالفت با تو ندارم و...در جای دیگری نیز بلاذری خلاصه نامه را ذکر کرده که یک جمله اضافه دارد. در آنجا آورده که امام به معاویه نوشتند: «و ما أعلم فتنه أعظم من ولایتک هذه الامة‌».یعنی من فتنه‌ای سهمگین‌تر از حکومت تو بر این امت سراغ ندارم‌.بعدها، وقتی معاویه رو در رو با حسین بن علی (ع) قرار گرفت‌، به او گفت‌: آیا شنیدی ما بر سر حجر و اصحاب و شیعیان پدرت چه آوردیم‌؟ امام فرمود چه کردید؟ معاویه گفت آنها را کشتیم‌، کفن کردیم‌، نماز بر آنان خواندیم و دفن کردیم‌. امام فرمود: اما اگر ما یاران تو را بکشیم‌، نه آنها را کفن می‌کنیم و نه بر آنها نماز می‌خوانیم و نه دفن می‌کنیم‌.آخرین بخش زندگانی امام حسین‌، یعنی دوران امامت آن حضرت‌، مهمترین بخش زندگی او به شمار می‌رود.مبارزات حسین بن علی در دوران قبل از امامت‌ حسین بن علی (ع) از دوران نوجوانی که شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود بود، از موضعگیری‌های سیاسی پدر خود پیروی و حمایت می‌کرد؛چنان که در زمان خلافت عمر بن خطاب‌، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبر نشسته است‌. با دیدن این صحنه‌، بالای منبر رفت و به عمر گفت‌: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدرت برو! عمر که قافیه را باخته بود، گفت پدرم منبر نداشت‌! آن گاه او را در کنار خود نشانید و پس از آن که از منبر پایین آمد، او را به منزل خود برد و پرسید: این سخن را چه کسی به تو یاد داده است‌؟ او پاسخ داد: هیچ کس‌!در جبهه‌های نبرد با ناکثین و قاسطین‌ حسین بن علی (ع) در دوران خلافت پدرش‌، امیر مؤمنان (ع)، در صحنه‌های سیاسی و نظامی در کنار آن حضرت قرار داشت‌. او در هر سه جنگی که در این دوران برای پدر ارجمندش پیش آمد، شرکت فعال داشت‌.در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرمؤمنان (ع) به عهده وی بود و در جنگ صفین‌، چه از راه سخنرانی‌های پرشور و تشویق یاران علی (ع) برای شرکت در جنگ و چه از رهگذر پیکار با قاسطین‌، نقشی فعال داشت‌. در جریان حکمیت نیز یکی از شهود این ماجرا، از طرف علی (ع) بود.حسین بن علی (ع) پس از شهادت علی (ع) در کنار برادر خویش‌، رهبر و پیشوای وقت‌، حسن بن علی (ع) قرار گرفت‌، و هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی (ع) به سمت شام‌، همراه آن حضرت در صحنه‌های نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت‌،و هنگامی که معاویه به امام حسن (ع) پیشنهاد صلح کرد، امام حسن‌، او و عبدالله بن‌جعفر را فرا خواند و درباره این پیشنهاد، با آن دو به گفتگو پرداخت و بالاخره پس از متارکه جنگ و انعقاد پیمان صلح‌، همراه برادرش به شهر مدینه بازگشت و همانجا اقامت‌گزید.اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت حسین‌ در زمان امام حسین (ع) انحراف از اصول و موازین اسلامی‌، که از «سقیفه‌» شروع شده و در زمان عثمان گسترش یافته بود، به اوج خود رسیده بود، در آن زمان معاویه که سالها از سوی خلیفه دوم و سوم بعنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و موقعیت خود را کاملاً تثبیت کرده بود، به نام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی رادر دست گرفته حزب ضد اسلامی اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بود و به کمک عمال ستمگر و یغماگر خود مانند: زیاد بن ابیه‌، عمرو بن عاص و... حکومت سلطنتی استبدادی تشکیل داده و چهره اسلام را وارونه ساخته بود.معاویه از یک سو، سیاست فشار سیاسی و اقتصادی را در مورد مسلمانان آزاده و راستین اعمال می‌کرد و با کشتار، قتل‌، شکنجه و آزار و تحمیل فقر و گرسنگی بر آنان از هرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگیری می‌کرد و از سوی دیگر، با احیای تبعیض‌های نژادی و رقابت‌های قبیله‌ای در میان قبائل‌، آنان را به جان هم می‌انداخت و از این رهگذر نیروی آنان را تضعیف می‌کرد تا خطری از ناحیه آنان متوجه حکومت وی نگردد، و از سوی سوم‌، به کمک عوامل مزدور خود با جعل حدیث و تفسیر و تأویل آیات قرآن به نفع خود، افکار عمومی را تخدیر کرده‌، و به حکومت خودش وجهه مشروع و مقبول می‌بخشید. این سیاست ضد اسلامی‌، به اضافه عوامل دیگری همچون ترویج فرقه‌های باطل نظیر: جبریه و مرجئه که از نظر عقیدتی با سیاست معاویه همسو بودند،آثار شوم و مرگباری در جامعه بوجود آورده و سکوت تلخ و ذلت باری را بر جامعه حکمفرما ساخته بود.حسین و وفاداری در پیمان معاویه‌ حسین (ع) مثل اعلای فضیلت و کمال و ارشاد و هدایت بود. او در همه حال مصالح عمومی را بر منافع شخصی ترجیح می‌داد و دل نگران جامعه بود و در فکر استفاده شخصی نبود، بلکه همواره برای ملت اسلام و برای واژگون کردن نظام امویان تلاش کرد.حسین با معاویه در صلح امام حسن پیمان بست که قیام نکند و با آنکه معاویه به شرایط صلح عمل نکرد، حسین بن علی (ع) راضی نشد شخصیت خود را با نقض عهد و پیمان شکنی مانند معاویه خدشه‌دار نماید، لذا در پیمان با معاویه پایدار بود. هیچ کس ننوشته حسین در تمام عمرش یک دفعه پیمان شکنی کرده باشد.شیخ مفید می‌نویسد: وقتی امام حسن (ع) درگذشت‌، مردم کوفه و شیعیان علی (ع) از اطراف نامه نوشتند که حاضرند معاویه را خلع کرده و با او بیعت کنند ولی حسین بن علی (ع) قبول نکرد و فرمودند: «میان من و معاویه عهدیست که وجدان من اجازه نمی‌دهد، نقض عهد کنم‌. بنابراین تا معاویه زنده است من بر عهد خود پایدارم و چون او در گذرد من درباره تصمیم خود تجدید نظر خواهم نمود.»حسین و وفاداری در پیمان معاویه‌ حسین (ع) مثل اعلای فضیلت و کمال و ارشاد و هدایت بود. او در همه حال مصالح عمومی را بر منافع شخصی ترجیح می‌داد و دل نگران جامعه بود و در فکر استفاده شخصی نبود، بلکه همواره برای ملت اسلام و برای واژگون کردن نظام امویان تلاش کرد.حسین با معاویه در صلح امام حسن پیمان بست که قیام نکند و با آنکه معاویه به شرایط صلح عمل نکرد، حسین بن علی (ع) راضی نشد شخصیت خود را با نقض عهد و پیمان شکنی مانند معاویه خدشه‌دار نماید، لذا در پیمان با معاویه پایدار بود. هیچ کس ننوشته حسین در تمام عمرش یک دفعه پیمان شکنی کرده باشد.شیخ مفید می‌نویسد: وقتی امام حسن (ع) درگذشت‌، مردم کوفه و شیعیان علی (ع) از اطراف نامه نوشتند که حاضرند معاویه را خلع کرده و با او بیعت کنند ولی حسین بن علی (ع) قبول نکرد و فرمودند: «میان من و معاویه عهدیست که وجدان من اجازه نمی‌دهد، نقض عهد کنم‌. بنابراین تا معاویه زنده است من بر عهد خود پایدارم و چون او در گذرد من درباره تصمیم خود تجدید نظر خواهم نمود.»مخالفت حسین با معاویه در بیعت یزید ابن کثیر شامی می‌نویسد: معاویه در سال پنجاه و سه هجری از مردم برای یزید بیعت گرفت‌. حسین (ع) از کسانی بود که با او مخالفت کرد و حاضر به بیعت نشد و اهل کوفه در این امر برای حسین (ع) نامه نوشته‌، کسب تکلیف نمودند و اصرار داشتند که حسین به کوفه رود تا با او بیعت کنند و به معاویه بفهمانند که حاضر به قبول خلافت یزید نخواهند بود و جمعی بسیار هم برای این کار به مدینه آمدند که شاید حسین را به بیعت راضی کنند که اقلا پس از معاویه قبول زمامداری کند. چنانکه پدرش پس از عثمان تقاضای مردم را قبول کرد.ولی ابی عبدالله به آنان جواب منفی داد؛ زیرا نمی‌خواست نقض عهد کند و تا معاویه زنده است اختلاف و اغتشاش بر پا سازد. محمد حنفیه و ابو سعید خدری و مسیب بن نجیبه فرازی نیز اصرار داشتند ولی امام حسین (ع) آنها را قانع به صبر و بردباری کرد و فرمود در انتظار آینده باشید.امام حسین (ع) در تحولات اجتماعی و دعوت‌های متوالی در این ده سال‌، بسیار سیاست روشنی را تعقیب کرد و با مردم با کمال تدبیر عمل نموده و همه را به آینده‌ای پرغوغا توجه داد.دربار یزید مرکز انواع فساد و گناه شده بود و بی‌دینی دربار او در جامعه چنان گسترش یافته بود که در دوران حکومت کوتاهش‌، حتی محیط مقدسی همچون «مکه‌» و«مدینه‌» نیز آلوده شده بود.یزیدسرانجام جان خود را در راه هوسرانی از دست داد و افراط در شرابخواری سبب مسمومیت و مرگ وی گردید.او بیش از چهار سال پس از فاجعه عاشورا زنده نماند، اما این ننگ و رسوایی را برای ابد برای خاندان بنی امیه به ارث گذاشت‌. به طوری که هر یک از خلفای اموی اندکی عقل و درایت داشتند از تکرار کارهای یزید پرهیز می‌کردند.شواهد و مدارک فساد و آلودگی یزید و زندگی ننگین و حکومت پلید وی به قدری زیاد است که طرح آنها از حدود این بحث فشرده خارج است‌.پیام آوران قیام کربلا هر قیام و نهضتی از دو بخش «خون‌» و «پیام‌» تشکیل می‌گردد. مقصود از بخش خون‌، مبارزات خونین و قیام مسلحانه است که مسلتزم کشتن و کشته شدن و جانبازی در راه آرمان مقدس است‌. مقصود از بخش پیام نیز، رساندن و ابلاغ پیام انقلاب و بیان آرمان‌ها و اهداف آن است‌. در پیروزی یک انقلاب اهمیت بخش دوم کمتر از بخش اول نیست‌، زیرا اگر اهداف و آرمان‌های یک انقلاب در سطح جامعه تبیین نشود، انقلاب از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار نمی‌گردد و کانون اصلی بدست فراموشی سپرده می‌شود، و چه بسا گرفتار تحریف‌ها و دگرگونی‌ها می‌شود.با بررسی قیام مقدس امام حسین (ع) این دو بخش کاملاً در آن به چشم می‌خورد؛زیرا انقلاب امام حسین (ع) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول‌؛ یعنی بخش خون و شهادت و ایثار خون بود و رهبر وپرچمدار آن نیز خود حسین (ع) بود در حالی که بخش دوم آن ازعصرعاشورا آغاز گردید و پرچمدار آن امام زین العابدین و زینب کبری (س) بودند که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را با سخنان آتشین خود به اطلاع افکار عمومی رساندند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند. با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه داری که حکومت اموی از زمان معاویه به بعد بر ضد اهل بیت (به ویژه در منطقه شام‌) در راه انداخته بود، بی‌شک اگر بازماندگان حسین (ع) به افشاگری و بیدارسازی نمی‌پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت‌های وقت‌، قیام و نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ لوث می‌کردند و چهره آن را وارونه نشان می‌دادند.آثار سیاسی رخداد کربلا در شیعه‌ واقعه کربلا از حوادث تعیین کننده در جریان تکوین شیعه در تاریخ است‌.می‌دانیم که مبانی تشیع‌، به ویژه اساسی‌ترین آنها در اصل آن‌، یعنی امامت در قرآن و سنت یافت می‌شود. اما جدایی تاریخی شیعه از دیگر گروه‌های موجود در جامعه‌، به تدریج صورت گرفته است‌. سنت و اندیشه‌ای که از دوره خلافت امام علی (ع) به یادگارماند، تا حدودی به شیعه از لحاظ فکری انسجام بخشید. حمایت امویان از اسلام ساخته خودشان که سیاست گزاری‌های معاویه اجازه نداده بود، ماهیت و فاصله آن با اسلام‌واقعی آشکار شود، در جریان به خلافت رسیدن یزید وضوح بیشتری یافت‌. در حادثه کربلا جدایی تاریخ شیعه از سایر گروه‌هایی که تحت تأثیر اسلام مورد حمایت امویان بودند. قطعی شد. از آن پس تشخیص و تشخص شیعه از دیگر گروه‌ها ـ گروهی که از سنت و سیره علی و جانشیان او پیروی می‌کردند ـ کاملاً ممکن بود.در میان شیعیان گروهی از هر حیث تابع ائمه بوده و آنها را وصی پیامبر (ص) و منتخب او می‌دانستند. از سوی دیگر گروه‌هایی از مردم عراق و بعضی مناطق دیگر تنها برتری علویان را بر امویان در نظر داشته و تشیع آنها در همین حد بود. افرادی که در کربلا در کنار امام حسین (ع) در شهادت رسیدند، از شیعیانی بودند که امامت را تنها حق علی (ع) و فرزندانش می‌دانستند. خود امام (ع) در موارد متعددی از مردم خواست تا حق را به اهلش بسپارند و او را یاری کنند، زیرا امویان غاصب این حق هستند.حکمت شهادت امام حسین‌ جنبش کربلا به عنوان یک نهضت مقدس مذهبی و یک حرکت سیاسی از نوع انقلابی آن‌، پایدارترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه است‌. این جنبش‌، نهضتی برای احیای احکام دین‌، زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزین کردن حکومتی علوی به جای نظام اموی بوده است‌. جنبش کربلا از زاویه دستیابی به اهداف خود حاوی نوعی شکست و نوعی پیروزی بود. شکست سیاسی با توجه به پذیرفتن این که هدف سرنگونی حکومت اموی و ایجاد دولتی علوی بوده است‌. پیروزی معنوی به دلیل تحکیم آرمان‌های معنوی اصیل و دینی در جامعه اسلامی‌. اگر کسی سرنگونی حکومت اموی رادر شمار اهداف امام حسین (ع) نیاورد، شاید شکست سیاسی را هم نپذیرد. حقیقت آن است که جنبش کربلا را باید آخرین تلاش سیاسی ممکن برای بازگرداندن حکومت به آل علی (ع) تلقی کرد. کوچکترین تردیدی وجود ندارد که امام علی (ع) حق خویش را پس از رسول خدا(ص) از دست رفته می‌دید، اما به دلایلی سکوت کرد. پس از عمر، انتظار آن را داشت تا حق به حق‌دار بازگردد. در این باره خود و شیعیانش نظیر مقداد و عمار تلاش کردند، اما این تلاش‌ها به جایی نرسید. پس از آن دردوره عثمان‌، امام چنین احساس کرد که در شرایط جدید، رهبری جامعه چشم اندازموفقی ندارد، با این حال اصرار مردم او را امیدوار کرد. این امید در طی چهارسال و نه ماه اقدامات سخت‌ِ امام برای رهبری صحیح بر باد رفت‌. تلاش محدود و نومیدانه امام‌حسن (ع) هم به سرعت در هم شکسته شد. اکنون باید انتظار بیست ساله‌ای تا مرگ معاویه مطرح می‌شد. امام حسین (ع) این مدت را صبر کرد، گرچه در این مدت اعتراضاتی بر معاویه در زمینه‌های سیاسی به ویژه قتل برخی شیعیان داشت‌. در سالهای آخر حیات ننگین معاویه سخن از ولایت عهدی یزید به میان آمد،امام حسین (ع) مخالفت کرد، اما چندن امیدی نبود. با این حال امام در مقام امامت نمی‌توانست تحمل کند. با روی کار آمدن یزید، امام از روی اعتراض به مکه آمد. اینجا بود که روزنه امیدی از سمت شرق گشوده شد. عراق چند بار تجربه نامیمونی را پشت سر گذاشته بود، اما چه می‌شد کرد. اگر قرار بود اقدامی صورت گیرد، نه در شام و حجاز بلکه فقط در عراق ممکن بود. آیا ممکن بود که یک بار دیگر به کمک مسلمانان عراق که شیعیان در آن بودند،حکومت اموی را سرنگون کرد و دولت علوی را برپا نمود؟ ظاهر امر، یعنی حمایت‌های گسترده‌ای که خبر آنها به امام رسید، این امر را تا اندازه‌ای تأیید می‌کرد. امام فرصت را از دست نداد اما وقتی به کوفه نزدیک شد، اوضاع دگرگون شده بود. او در برابر سپاه ابن زیاد قرار گرفت‌. سخن از تسلیم شدن و بیعت با یزید بود. امام نپذیرفت‌. نتیجه آن شد که همراه یاران محدودش در کربلا به شهادت رسید.  علامه مجلسی می‌نویسد: و باید دانست که مذلت‌های دنیا موجب مزید عزت ایشان است و دوست خدا به اینها ذلیل نمی‌گردد. آنها که خواستند ایشان را ذلیل گردانند، اکنون نام ایشان به غیر از لعن و نفرین در زمین مذکور نمی‌شود و نسل‌های ایشان منقرض شدند و نشانی از قبرهای ایشان نیست و حق تعالی نام آن بزرگواران را بلند گردانیده و علوم و کمالات ایشان عالم را فرا گرفته و دوست و دشمن بر ایشان در نماز و غیر نماز صلوات می‌فرستند و به شفاعت ایشان دردرگاه خدا حاجت می‌طلبند، و رئوس منابر و مناره‌ها را و وجوه دنانیر و دراهم را به نام نامی ایشان مزین می‌گردانند، و پادشاهان روی زمین وسلاطین باتمکین به طوع و رغبت از روی اخلاص روی بر خاک آستان ایشان می‌مالند، و هر روز چندین هزار کس به برکت زیارت ایشان مغفور می‌گردند، چندین هزار کس به برکت لعنت بر دشمنان ایشان مستحق بهشت می‌گردند، و چندین هزار کس از برکت گریستن بر ایشان و محزون گردیدن از مصائب ایشان صحیفه سیئات خود را از لوث گناه‌می‌شویند، و چندین هزار کس به برکت اخبار و نشر آثار ایشان به سعادات ابدی فایز می‌گردند، و چندین هزار کس به برکت احادیث ایشان به درجه معرفت و یقین می‌رسند، و چندین هزار کس به متابعت آثار ایشان و اقتدای به سنت ایشان به مکارم اخلاق و محاسن آداب محلی می‌گردند، و چندین هزار کور ظاهر و باطن در روضات مقدسات ایشان شفا می‌یابند و آلاف و الوف از مبتلای به بلاهای جسمانی و روحانی از دارالشفای بیوت رفیعه و علوم منیعه ایشان صحت می‌یابند.سخن آخر زندگانی پنجاه وهفت ساله حسین (ع) قدم به قدم اعجاز انگیز بوده‌. از مولود و میلاد، از شیرخوارگی و کودکی‌، از شباب و جوانی‌، از شجاعت و شهامت‌، از جود و بخشش‌،از وفا و صداقت‌، از حفظ ناموس و احترام قانون‌، از حمایت مظلوم و خصم ظالم‌، از عبادت و فضیلت‌، از مسافرت و معاشرت و حتی شهادتش همه حیرت‌آور است‌.راستی این چه رازی است که پاکان تاریخ‌، عموماً مظلومان تاریخ هستند؟ گویا این یک سنت تاریخی است که مظلومان تلخی ستم را بر خود هموار کنند، و آوارگی را بپذیرند، تا بتوانند مظلومان را نصرت و آوارگان بشری را به سامان برسانند.نتیجه گیری‌ حسین بن علی از جهات فضیلت و کمال اخلاقی بر همه کس برتری داشته است‌.حسین (ع) از جهت امامت و ولایت با پدر و برادرش در یک سطح قرار داشته‌اند و سایر ائمه هدی هم در همان صف بوده‌اند، ولی هر یک از آنها در بروز خصال و مکارم‌شخصی یک اهمیت و مزیت خاصی داشته‌اند و از میان همه آنها حسین ویژگی خاصی‌دارد، زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و در مکتب عملی خود درس فضیلت و اخلاق داد و روش اخلاقی او و پرورش تربیتی او چنان بود که پیغمبر (ص) و علی (ع) و خلفا و اصحاب‌همه در اکرام و احترام او تأکید و مبالغه داشتند و حتی معاویه که رقیب سرسخت او و پدرش برادرش بود در حضور و غیاب به حسین نهایت احترام را می‌کرد و اعتراف به مقام و فضیلت او می‌نمود.امام حسین سرباز با شخصیت و فداکار اسلام بودکه درس آزادی و فداکاری و مجدو عظمت به مسلمین آموخت و درصورت و سیرت بی‌نظیر و ممتاز بود، و باید همه‌، زندگانی امام حسین را همچون مشعل فروزان‌، الگو و پیشرو همه جانبه راه زندگانی خود قرار دهند.چکیده‌ اِن‌َّ الحُسین‌َ مِصْباح‌ُ هدی و سَفینَة‌ُ نَجاة‌ِتاریخ گذشته‌، تومار بازی است در برابر تومار بسته آینده‌. به وسیله این تومار باز،باید بخش بسته را گشود و خطوط حرکت آینده را ترسیم کرد، و از زندگانی گذشتگان درس‌هایی فراوان آموخت‌.این مقاله براساس سرگذشت و زندگانی مقدس سرور و سالار شهیدان امام‌حسین (ع) تنظیم گردیده‌، و هدف از نوشتن این مقاله یادآوری و الگو قراردادن زندگانی مبارک ایشان‌، همانند مشعل فروزان‌، در مسیر زندگی همه می‌باشد.امام حسین (ع) از جهات فضیلت و کمال اخلاقی بر همه کس برتری و رجحان داشته است‌. عشق و اراده‌، صبر و فداکاری‌، حسن خلق‌، تواضع‌، ادب‌، بخشش‌، صله رحم‌،راستی‌، درستی‌، عبادت‌، فراست و ذکاوت‌، شجاعت و شهامت‌، آزادی و سعادت‌، فداکاری و گذشت‌، امیدواری و آرزو، شرافت و عشق‌، مرام و مسلک‌، سیاست ملی و مظلومیت اجتماعی‌، بر همه کس صراحت دارد که اگر حسین (ع) نبود این کلمات معنا نمی‌شد.حسین (ع) از جهت امامت و ولایت با پدر و برادرش در یک سطح قرار داشته‌اند و سایر ائمه هدی هم در همان صف بوده‌اند ولی هر یک از آنها در بروز خصال و مکارم شخصی یک اهمیت و مزیت خاصی داشته‌اند و از میان همه آنها حسین (ع) ویژگی خاصی دارد، زیرا او مکتب تربیتی خاصی گشود و در مکتب عملی خود درس فضیلت و اخلاق داد و روش اخلاقی او و پرورش تربیتی او چنان بود که پیغمبر (ص) و علی (ع) و خلفا و اصحاب همه‌، در اکرام و احترام او تأکید و مبالغه داشتند و حتی معاویه که رقیب‌سرسخت او، پدرش و برادرش بود حضوراً و غیاباً نسبت به حسین نهایت احترام می‌کرد و اعتراف به مقام و فضیلت او می‌نمود.
دسته ها :
جمعه نهم 5 1388

بسمه تعالی

ایام مبارک ماه رجب را به رجبیون تبریک گفته واز خداوند جلّ وعلا آرزو مندیم تا با عنایات خاصّۀ خود همۀ مارا جزو رجبیون قرار دهد تا از فیوضات این ماه خجسته همگان بر خوردار گردیم انشاء الله

دسته ها :
يکشنبه هفتم 4 1388

 

با احمدی نژاد بسیجی وهوشمند

 

ایران زمین شده است سر افراز وسربلند

 

آنها که چشم دیدن اورا نداشتند

 

همواره سوختند وبسوزند چون سپند

 

جز احمدی نژاد که بازوی رهبر است

 

دشمن زدست کیست که افسرد و، شد نژند

 

هر کس که ُمتـّـقی است ، در او ترسِِ از خداست

 

بر احمدی نژاد بود سخت پایبند

 

این امتحان برای من و توست بی گمان

 

دشمن نهاده است سر راه ما کمند

 

بیدار باش وتابع امر امام باش

 

با رأی خود بزن به روی خصم پوز خند

 

با احمدی نژاد میسّر شود چنین

 

این است آن طریقه وراه خدا پسند

 

بار دگر به همدلی وهمزبان شدن

 

ره را به روی اهل تساهل بیا ببند

 

خشنود می شوند رهبر ومهدی فاطمه

 

با بودِ خادمی که ُبوَد یار مستمند

 

ای محسنی دریغ مکن از حمایتش

 

با کاهـلی تو رقبا سود مــی برند

  
دسته ها :
شنبه نهم 3 1388
 

بس است دوری و هجران ، رهی نشانم ده

 

برای طیِّ مسیرت ز نو توانم ده

 

صفای سینة عاشق ، مسافر زهرا

 

بیا رهایی از این وادی خزانم ده

 

میان مجلس روضه برای یک دفعه

 

نخی ز شال عزای خود ارمغانم ده

 

دوام نوکری ام از ارادت و اشک است

 

بیا و از غم خود رزق جاودانم ده

 

برای درک حضورت الی الابد ، جانا

 

برات و برگ غلامی آستانم ده

 

برای کسب رضایت در این عزای غریب

 

صفای باطن و برکت به دیدگانم ده

 

برای جد غریبت کجا تو خیمه زدی ؟

 

بیا و خیمه سبزت شبی نشانم ده

 

خوشا دلی که محرم نشانه می گیرد

 کنار منزل ارباب خانه می گیرد       

 

دسته ها :
جمعه چهارم 2 1388

همدرد علی

 

دردم آرام نشد تا که غمت را دیدم

 

سوختم تا به سحر از جگرم نالیدم

 

تو که بودی یل خیبر شکن هاشمیان

 

بارها بازوی تو زین سببت بوسیدم

 

سخنی گو تو که شاید دلم آرام شود

 

تا حیاتم دهی و زنده شود امیدم

 

من اگر ناله کنم درد امانم بُرده

 

بارها از ستم جور بخود پیچیدم

 

این همه سال به تو زهره تابان بودم

 

به امیدت همه شب بهر تو می تابیدم

 

آن زمان خواست عدو آتش کین افروز

 

من زجان تو و طفلان خودم لرزیدم

 

دل لرزان تو را زیر لگد حس کردم

 

من خودم هیچ برای دل تو لرزیدم

 

درد برده رمق و تاب و توان نیست مرا

 

ورنه می شد به خدا بهر تو می خندیدم

 

این مصیبات که آمد به سرم هیچ نبود

 

فقط از غربت و مظلومی تو  رنجیدم

 

سروده کمال مومنی

التماس دعا : محسن زاده

 
دسته ها :
دوشنبه سی یکم 1 1388
 

من وتو ای برادر هردو از مهد دلیرانیم           

من وتو هردو از این سر زمین راد مردانیم                 

 من و تو هردو از این کشوریم واهل ایرانیم

خدارا بنده ایم وامت ختم رسولانیم                     

من وتو با علی وآل پیوندی کهن داریم                     

  من وتو هر دو با هم ناله یابن الحسن داریم

من وتو هر دوتا باهم عبور از موج خون کردیم    

  میادین را زخون خویش ویاران لاله گون کردیم      

 عدوی دین وقرآن وشریعت را زبون کردیم

رژیم منحط طاغوتیان را سر نگون کردیم          

 من وتو هردو همدینیم وهمرزمیم وهمسنگر               

من وتو بیعت دیرینه ای بستیم با رهبر

از آن  روزی که باهم یا علی گفتیم در میدان           

 شدیم آماده بهر جانفشانی در ره جانان               

 به یک دست اسلحه  در دست دگر بودمان قرآن

تجاوز کار بد اندیش را راندیم از ایران              

 جهاد اصغر آن بود و جهاد اکبر است امروز           

 جهاد با هوای نفس جانفرسا تر است امروز

گرفتاریم ما - هر دو گرفتار بلا هستیم              

 خداشاهد بود بر ما – که هردو مبتلا هستیم             

اگر چه ظاهرا در زمره ی اهل ولا هستیم

ولی گه گاه – ما هم تابع نفس وهوا هستیم         

اگر بر نفس اماره ظفر یابیم سر سختیم                  

 وگر او را بود بر ما ظفر  - والله بد بختیم

 یقینا دین وقرآن امتی بیدار میخواهد            

 پیمبر پیروانی زیرک وهشیار میخواهد                  

  علی هم یاوری چون میثم تمار میخواهد

مقام رهبری هم ناصر و غمخوار میخواهد     

   ولایت ریشه گر در جان مادارد چه غم داریم           

  اگر سید علی داریم در دنیا چه کم داریم

اگر ما هردو امر رهبر خود را خریداریم         

 اگر ما طاعت و فر مانبری از رهبری داریم          

  اگر ما واقعا دلسوز و آگاه وفدا کاریم

 اگر از ضد دین ودشمن اسلام بیزاریم           

  چرا این جامعه امروز یک رنگ دگر دارد               

 گمانم خصم دین در دامنش سنگ دگر دارد

مگر نه اینکه ما از نسلهای سر بدارانیم           

 مگر نه اینکه ما هم اهل دین هم اهل ایمانیم               

  مگر نه اینکه ماهم وارث خون شهیدانیم

مگر نه اینکه هم عهدیم  وپابند به قرآنیم            

چرا از یاد خود بردیم اهداف شهیدان را               

 چرا پس ُگم نمودیم این چنین معیار ومیزان را

شهیدان بهر عدل وداد جان دادند –میدانیم؟         

نه تنها جان – که مال وخانمان دادند میدانیم ؟         

 همه هستی برای آرمان دادند  - میدانیم ؟

به عشق مهدی صاحب زمان دادند میدانیم؟       

 فقط یک« نام» باقی مانده برهر کوی وهر برزن          

 اگر جز این بود پس بی محابا – باز گو با من !

شهیدان جان فداکردند تا دین بارور گردد          

 رواج از هر جهت احکام حی دادگر گردد               

برای جامعه تبیین – امر خیر وشر گردد

ستمها ریشه کن گشته  عدالت مسقر گردد          

چه کس مانع برای آرمانهای شهیدان است            

 چه کس مطلوب قرآن وچه کس مطرود قرآن است ؟

چرا از یادها بردیم آمال شهیدان را؟                

 چرا بردیم از خاطر وصیتهای آنان را؟                    

 بگو با من فرنگستان چرا کردیم ایران را؟

چرا از یاد بردیم آنهمه میثاق وپیمان را ؟         

 چنان سرگرم زرق وبرق دنیائیم واویلا !                  

 زخود غافل شده خودرا نمی پائیم واویلا !

چرا چون بی تفاوتها چنین سردیم وبی روحیم       

 چه پیش آمد که ما راه شهیدان را نمی پوئیم            

 چرا از امر بر معروف ما حرفی نمی گوئیم

 چرا با منکر احکام دین گه گاه همسوئیم            

چه شد آن غیرت دینی اگر هستیم دین باور              

چه شد غافل شدیم اینگونه از احکام پیغمبر

 بیا بار دگر بهر خدا در سایه وحدت                

 بیا تا هر دو بر بندیم باهم دامن همت                    

  بیا تا بار دیگر وارهیم از سایه خفت

که مارا هست در ظل ولایت شوکت وقدرت         

بیا تا تحت امر پیشوای خویشتن باشیم                   

 بیا مرد عمل باشیم   نه اهل سخن باشیم
التماس دعا: محسن زاده
دسته ها :
دوشنبه سی یکم 1 1388

ما زنسل سر بدارانیم ای دشمن بدان

 ملت هشیار ایرانیم ای دشمن بدان

عرض خودرا برده ای و می بری زین دشمنی

زآنکه ما امت  مسلمانیم ای دشمن بدان

تربیت گشتیم در دامان اسلام عزیز

 پیرو اسلام وقرآنیم ای دشمن بدان

کشور شیعی است اینجا شیعه یعنی پیروی

 پیرو ختم رسولانیم ای دشمن بدان

با علی ویازده فرزند او بستیم عهد

 آری اهل عهد وپیمانیم ای دشمن بدان

در مقام بندگی در بارگاه کردگار

    رهرو راه امامانیم ای دشمن بدان

دین ما دین دفاع از پایگاه حق بود

  در دفاع از دین شتابانیم ای دشمن بدان

هرکه بر ما تاخت می تازیم بر او لاجرم

 لحظه ای ساکت نمی مانیم ای دشمن بدان

آزمودی بارها مارا به انواع الحیل

   دیده ای چون تیغ برانیم  ای دشمن بدان

اولین اخطاررا داده خدا اندر طبس

  شامل الطاف یزدانیم ای دشمن بدان

هشت سال از جنگ تحمیلی گواهی میدهد

فاتح پیکاروجولانیم ای دشمن بدان

کشته ها دادیم در دفع تجاوز گر بلی

 شاهد خون شهیدانیم ای دشمن بدان

آی استکبار اینجا نیست افغان وعراق

  خود ، تودانی، مرد میدانیم ، ای دشمن بدان

گر به تسلیحات خود نازید ازراه غرور

  ما به ایمان بر تر از آنیم  ای دشمن بدان

صحبت تحریم ها  پیوسته آمال شماست

ما ، کجا و کی هراسانیم ؟ ای دشمن بدان

 ما ، در این تحریم  علم هسته ای را یافتیم

خوب میدانید ومیدانیم   ای دشمن بدان

ما توانمندیم در ظل عنایات خدا

اهل تدبیریم وبرهانیم ای دشمن بدان

با جوانان غیور  وملتی با اقتدار

از تقابل کی گریزانیم  ای دشمن بدان

دائما این ملت ما یک دل است ویک صدا

بی یشماران جسم و،یک جانیم ای دشمن بدان

کشور ما کشور مهدی آل مصطفی است

ما ورا از جان نثارانیم ای دشمن بدان

نائب او سید الاعلام اگر فرمان دهد

جان استکبار بستانیم ای دشمن بدان

پس به ناوجنگی خود هیچگه دل خوش مدار

زآنکه ما ، در بحر، طوفانیم  ای دشمن بدان

گور ها اینجا برایتان همه آماده است

آگهید از راستگویانیم ، ای دشمن بدان

تا که با حقیم حق با ماست  در هر برهه ای

دائما پیروز میمانیم ای دشمن بدان

قدس را آزاد می سازیم ودربیت القدس

مانماز عشق میخوانیم ای دشمن بدان

شک نکن ، یک روز   را با اتحاد مسلمین

صهیونیزم از قدس می رانیم ای دشمن بدان

ذات حق در سوره جمعه زما بنمود یاد

آری آری قوم سلمانیم ای دشمن بدان

محسنی  یکبار دیگر هم بگو از بهر خصم

ما زنسل سر بدارانیم ای دشمن بدان

التماس دعا : محسن زاده

 

دسته ها :
دوشنبه سی یکم 1 1388

خواهرم این جاست ایران بد حجابی تا به کی                             

پــایـگاه دیــن وقرآن    بــد حجابی تـــــا بــه کی

کشور ما مهد اسلام است وبـا شد در جهــان                            

 جـــایــــگاه شرزه شیران      بد حجابی تا به کی

گــر به استقلال وآزادی رسید این سر زمـین                         

    بــــا شد ازخـون شهیدان      بد حجابی تا به کی

قطره قطره خـــــــون پاک هر شهــید بیکـفن                         

    میکـــند این جمله عنوان     بـد حجابی تا به کی

ایـــــن نــــدا آیــد زخون ُمشک بیز هر شهید                             

ای کـه تــوهستی مسلمان    بد حجا بی تا به کی

پاسخ خون شهیدان را چه میگوئی بــه حشر                           

  نیست پا سخ دادن آسان     بد حجا بی تا به کی

تــــــــو اگــــر از رهــــروان دختر پیغمـــبری                           

  بین چه کردآن فخرنسوان    بد حجابی تا به کی

خویش راازکـــورهم پوشانـد بنت المصطـفـی                           

   چون براو گردید مهمان      بد حجابی تا به کی

من نمیگویم بپــوشان چهـــره ات را در نقاب                              

گـویمت خودرا بپوشان      بد حجابی تا به کی

هیچ دانــی این لـباس رنگ رنگ ودلــفــریب                            

   هست از ابزار شیطان       بد حجابی تا به کی

زن مکلّف هست بهــــر شوهـــرش زینت کند                             

  نــه برای جمع مردان       بد حجابی تا به کی

زلف را آنگــــونه آرایش نمــــــودی تــا شود                             

  رهـــــــــزن قلب جوانان    بد حجابی تا به کی

روسری آنگون می بندی! نبندی بهــــتر است                            

  با چنان موی پریشان        بدحجابی تا به کی

مــوی سررا میکنی در منـظر نـــــامحــرمــان                              

 روی پیشانیت افشان       بد حجابی تا به کی

گــــر خـــدارا معتقد هستی خـــدا فـــرمایــد ت                              

  در کتاب خویش قرآن      بد حجابی تا به کی

جــــــز برای شوهرش زینت بود برزن حــرام                                 

گرتوهستی اهل ایمان     بد حجابی تا به کی

بـــد حجابـــی منشأ بــــی عفــــّتی زن بـــــــود                               

  حاصلش هم خشم یزدان   بدحجابی تابه کی

تـــارهای موی تو چون مار گـــــردد بعد مرگ                           

  یا شود چون نارسوزان     بد حجابی تا به کی

گر به دل داری هراس از قهر وخشم کــــردگار                               

 اهل ایمان را مرنجان      بدحجابی تا به کی

غنچه تا سر بسته باشد هست ایمن از خطـــــر                              

 وا شود،چینند ش آسان    بد حجابی تابه کی

عـــــزّ ت داریـــن بهــــر زن بـــود حفظ حجاب                              

  با شمایم بد حجابان       بد حجابی تا به کی

وه چه خوش فرمود در این باره استـــاد شهید                              

 فیلسوف عصر ودوران   بد حجابی تا به کی

بـــد حجابی گــــر تمدّن هست در دنیــــای مـــا                            

   آفرین بر بعض حیوان    بد حجابی تا به کی

محسنی این گفته هــــایت نهی از منکـــر بــود                              

 باز بر گو از دل وجان   بد حجابی تا به کی

التماس دعا:محسن زاده

 

دسته ها :
دوشنبه سی یکم 1 1388

وقتی به طوس جا به کنار تو می کنم ***

احساس وصل حق به جوار تو می کنم  ***

در بین خلق از همه با آبرو ترم ***

چون کسب آبرو زغبار تو می کنم***

یک حج به نامه عملم ثبت می شود

با هر قدم که رو به دیار تو می کنم ***

با اشک خجلت آمده ام در حریم تو***

 این است گوهری که نثار تو می کنم ***

بر یازده امام چو دلتنگ می شوم ***

می آیم و طواف مزار تو می کنم ***

احساس می کنم که میان ملائکم ***

آن لحظه ای که جا به کنار تو می کنم ***

تا بوی گل بگیرم و عطری پرا کنم***

خارم ولی هوای بهار تو می کنم ***

در دیده ام حقیقت حق جلوه می کند ***

چون با خیال سیر عذار تو می کنم ***

من (میثمم)که در همه جا یا ابالحسن ***

مدح تو ونیا و تبار تو می کنم ***

شعر از حاج غلامرضا سازگار 

التماس دعا: محسن زاده

 

 

دسته ها :
دوشنبه سی یکم 1 1388

 شعر از آقاسازگار

اگر بال وپرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

وگر جان وسرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر روز قیامت از عطش جان به لب آید

شراب کوثرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر آب بقا ریزند بی حیدر نمی نوشم

 

وگر چشم ترم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر سلمان شوم بی مهر زهرا نا مسلمانم

 

خلوص بوذرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر چون نخل خشکی باشم واز روضۀ  رضوان

 

همه برگ وبرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر درروضۀ رضوان هزاران حوری و غلمان

 

دمادم ساغرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر با آن همه فیض منا در ماه ذیحجّه

 

 وقوف مشعرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر با دست جبریل امین پروانۀ جنّت

 

به صبح محشرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر از کلّ سادات ملک برقلّۀ گردون

 

مقام برترم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر برمسند شاهی به بام عرش بنشینم

 

هزاران کشورم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر از کثرت اشک سحر در خلوت شبها

 

دو دریا گوهرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر دائم بمیرم وز نفس های مسیحائی

 

روان بر پیکرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

اگر با جام خضر از چشمۀ آب بقاء هر دم

 

حیات دیگرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

 

کی ام من «میثمم»عمری گدای کوی زهرایم

 

وگر صد افسرم بخشند بی زهرا نمی خواهم

التماس دعا:محسن زاده 
دسته ها :
شنبه بیست و نهم 1 1388

ایام بگذرانم در انتظار مهدی
قدر و دخان بخوانم در انتظار مهدی
ای که مرا بخوانی تخفی‌الصدور دانی
هر دم بود فغانم در انتظار مهدی
دستی به سرگذارم دستی به سینه دارم
الغوث و الامانم در انتظار مهدی
ابر کرم بباران بر کوی سربداران
بر کف گرفته جانم در انتظار مهدی
در بین هر مناجات با وعده ملاقات
ساعات بگذرانم در انتظار مهدی
شب تا سحر بسوزم دیده به در بدوزم
چون شمع نیمه جانم در انتظار مهدی
جمعه به جمعه نالم ناله برد مجالم
یاسین و ندبه خوانم در انتظار مهدی
من نذر صبح نورم وقف شب ظهورم
زنده اگر بمانم در انتظار مهدی
هر لحظه دارم امید بینم جمال خورشید
مانند سایبانم در انتظار مهدی
دانی که اهل دردم شب گرد و کوچه گردم
هر سو سری کشانم در انتظار مهدی
باشد گواه صبرم چشمان پر ز ابرم
وین اشک خونفشانم در انتظار مهدی
با سوره تبارک در این مه مبارک
همچون فرشتگانم در انتظار مهدی
گر قلب خسته دارم شمشیر بسته دارم
پیرم ولی جوانم در انتظار مهدی
ای پیک هر شب من لبیک بر لب من
این است ارمغانم در انتظار مهدی

 

التماس دعا: محسن زاده

  
دسته ها :
شنبه بیست و نهم 1 1388
X