من وتو ای برادر هردو از مهد دلیرانیم
من وتو هردو از این سر زمین راد مردانیم
من و تو هردو از این کشوریم واهل ایرانیم
خدارا بنده ایم وامت ختم رسولانیم
من وتو با علی وآل پیوندی کهن داریم
من وتو هر دو با هم ناله یابن الحسن داریم
من وتو هر دوتا باهم عبور از موج خون کردیم
میادین را زخون خویش ویاران لاله گون کردیم
عدوی دین وقرآن وشریعت را زبون کردیم
رژیم منحط طاغوتیان را سر نگون کردیم
من وتو هردو همدینیم وهمرزمیم وهمسنگر
من وتو بیعت دیرینه ای بستیم با رهبر
از آن روزی که باهم یا علی گفتیم در میدان
شدیم آماده بهر جانفشانی در ره جانان
به یک دست اسلحه در دست دگر بودمان قرآن
تجاوز کار بد اندیش را راندیم از ایران
جهاد اصغر آن بود و جهاد اکبر است امروز
جهاد با هوای نفس جانفرسا تر است امروز
گرفتاریم ما - هر دو گرفتار بلا هستیم
خداشاهد بود بر ما – که هردو مبتلا هستیم
اگر چه ظاهرا در زمره ی اهل ولا هستیم
ولی گه گاه – ما هم تابع نفس وهوا هستیم
اگر بر نفس اماره ظفر یابیم سر سختیم
وگر او را بود بر ما ظفر - والله بد بختیم
یقینا دین وقرآن امتی بیدار میخواهد
پیمبر پیروانی زیرک وهشیار میخواهد
علی هم یاوری چون میثم تمار میخواهد
مقام رهبری هم ناصر و غمخوار میخواهد
ولایت ریشه گر در جان مادارد چه غم داریم
اگر سید علی داریم در دنیا چه کم داریم
اگر ما هردو امر رهبر خود را خریداریم
اگر ما طاعت و فر مانبری از رهبری داریم
اگر ما واقعا دلسوز و آگاه وفدا کاریم
اگر از ضد دین ودشمن اسلام بیزاریم
چرا این جامعه امروز یک رنگ دگر دارد
گمانم خصم دین در دامنش سنگ دگر دارد
مگر نه اینکه ما از نسلهای سر بدارانیم
مگر نه اینکه ما هم اهل دین هم اهل ایمانیم
مگر نه اینکه ماهم وارث خون شهیدانیم
مگر نه اینکه هم عهدیم وپابند به قرآنیم
چرا از یاد خود بردیم اهداف شهیدان را
چرا پس ُگم نمودیم این چنین معیار ومیزان را
شهیدان بهر عدل وداد جان دادند –میدانیم؟
نه تنها جان – که مال وخانمان دادند میدانیم ؟
همه هستی برای آرمان دادند - میدانیم ؟
به عشق مهدی صاحب زمان دادند میدانیم؟
فقط یک« نام» باقی مانده برهر کوی وهر برزن
اگر جز این بود پس بی محابا – باز گو با من !
شهیدان جان فداکردند تا دین بارور گردد
رواج از هر جهت احکام حی دادگر گردد
برای جامعه تبیین – امر خیر وشر گردد
ستمها ریشه کن گشته عدالت مسقر گردد
چه کس مانع برای آرمانهای شهیدان است
چه کس مطلوب قرآن وچه کس مطرود قرآن است ؟
چرا از یادها بردیم آمال شهیدان را؟
چرا بردیم از خاطر وصیتهای آنان را؟
بگو با من فرنگستان چرا کردیم ایران را؟
چرا از یاد بردیم آنهمه میثاق وپیمان را ؟
چنان سرگرم زرق وبرق دنیائیم واویلا !
زخود غافل شده خودرا نمی پائیم واویلا !
چرا چون بی تفاوتها چنین سردیم وبی روحیم
چه پیش آمد که ما راه شهیدان را نمی پوئیم
چرا از امر بر معروف ما حرفی نمی گوئیم
چرا با منکر احکام دین گه گاه همسوئیم
چه شد آن غیرت دینی اگر هستیم دین باور
چه شد غافل شدیم اینگونه از احکام پیغمبر
بیا بار دگر بهر خدا در سایه وحدت
بیا تا هر دو بر بندیم باهم دامن همت
بیا تا بار دیگر وارهیم از سایه خفت
که مارا هست در ظل ولایت شوکت وقدرت
بیا تا تحت امر پیشوای خویشتن باشیم